شب اوّل سال سیزدهم بعثت مبداء هجرت حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله بود از مکّه معظّمه به مدینه منوّره و در آن شب در غار ثور مختفى شد و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام جان خود را فداى جان شریف او نمود و در جاى آن حضرت خوابیده از شمشیرهاى قبایل مشرکین پروا نکرد و فضل خود و مُواساة و برادرى خود را با حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله بر جمیع عالم ظاهر گردانید و آیه کریمه وَمِنَ النّاسِ مِنْ یَشْرى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ در شاءنش نازل شد روز اوّل علماء گفته اند مستحبّ است که براى تشکّر نعمت سلامتى رسول خدا و امیرالمؤ منین صلوات الله علیهما روزه بدارند .
و زیارت آن دو بزرگوار در این روز مناسب است و سیّد در اقبال براى این روز دعایى نقل فرموده و در این روز به قول شیخ و کفعمى حضرت عسکرى علیه السلام وفات کرده و مشهور .
روز هشتم است و شاید در چنین روز، اوّلِ مرض آن حضرت بوده روز هشتم سنه دویست و شصت وفات حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام واقع شده و حضرت صاحب الامر صلوات الله علیه به منصب جلیل امامت فایز گردیده مناسب است آن دو بزرگوار را در این روز زیارت کردن .
روز نهم روز عید بزرگ و روز عید بَقْر است و از براى آن شرح بزرگى است که در جاى خود ذکر شده و روایتى نقل شده که هر که در این روز چیزى انفاق کند گناهانش آمرزیده شود و گفته اند که مستحبّ است در این روز اطعام برادران مؤ من و خوشنود گردانیدن ایشان و توسعه دادن در نفقه و پوشیدن جامه هاى نو و شکر و عبادت حق تعالى کردن و این روز، روز برطرف شدن غمها است و روز بسیار شریفى است و چون روز هشتم ماه وفات امام حسن عسکرى علیه السلام بوده این روز، روز اوّل امامت حضرت صاحب الزّمان اَرْواح الْعالَمینَ فِداهُ و سَبَب مزید شرافتش خواهد بود .
روز دوازدهم به قول جناب کلینى و مَسعُودى و مشهور بین عامّه ولادت با سعادت حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله است و مستحبّ است در آن دو رکعت نماز در رکعت اوّل بعد از حمد سه مرتبه قُل یا اَیُّهَا الْکافِرُونَ و در دوّم سه مرتبه توحید و در این روز نیز آن حضرت به مدینه ورود فرمود و شیخ فرموده که در مثل چنین روز از سنه صد و سى و دو دولت بَنى مروان منقضى شد .
روز چهاردهم سنه 64 شصت و چهار یزید بن معاویه به درکات جحیم شتافت و در اخبارالدّول است که یزید به مرض ذات الجنب در حوران از دنیا رفت جنازه اش را به دمشق آوردند و در باب صغیر او را دفن کردند و قبرش اینک مزبله مى باشد و سنین عمرش به سى و هفت رسیده بود و خلافتش سه سال و نه ماه طول کشید انتهى
روایت شده که حضرت فاطمه عَلیهَاالسَّلام دو رکعت نماز مى کرد که جبرئیل علیه السلام تعلیم او کرده بود در رکعت اوّل بعدازسوره حمد صدمرتبه سوره قَدْرْ و در رکعت دویّم بعد از حمد صد مرتبه سوره توحید مى خواند و چون سلام مى گفت این دعا را مى خواند :
سُبحانَ ذِى الْعِزِّ الشّامِخِ الْمُنیفِ سُبْحانَ ذِى الْجَلالِ الْباذِخِ الْعَظیمِ سُبحانَ ذِى الْمُلْکِ
منزه است (خداى ) صاحب عزت بسیار بلند و مرتفع منزه است (خداى ) صاحب جلال والاى بزرگ ، منزه است (خداى ) صاحب فرمانروایى
الْفاخِرِ الْقَدیمِ سُبحانَ مَنْ لَبِسَ الْبَهْجَةَ وَ الْجَمالَ سُبحانَ مَنْ تَرَدّى
فاخر قدیم منزه است کسى که در بردارد خرّمى و زیبایى را منزه است آنکه به رداى
بِالنُّورِ وَ الْوَقارِ سُبحانَ مَنْ یَرى اَثَرَ النَّمْلِ فى الصَّفا سُبحانَ مَنْ
نور و وقار خود را آراسته منزه است آنکه جاى پاى مور را در روى سنگ صاف ببیند منزه است آنکه
یَرى وَقْعَ الطَّیْرِ فِى الْهَواءِ سُبحانَ مَنْ هُوَ هکَذا لا هکَذا غَیْرُهُ
گذرگاه پرنده را در هوا ببیند منزه است آنکه او این چنین است و دیگرى
چنین نیست
و سیّد گفته است که در روایت دیگر وارد شده است که بعدازاین نماز تسبیح مشهور حضرت فاطمه عَلیهَاالسَّلام راکه بعداز هرنماز خوانده مى شود بخواند و بعد از آن صد مرتبه صلوات برمحمّد وآل محمّد بفرستد، و شیخ در مصباح المتهجّدین فرموده نماز حضرت فاطمه عَلیهَاالسَّلام دو رکعت است در رکعت اوّل حمد و صد مرتبه قَدْر و در دویّم حمد و صد مرتبه توحید و چون سلام داد تسبیح زهراءعَلیهَاالسَّلام بخواند. پس بگوید سُبْحَانَ ذِى الْعِزِّ الشّامِخِ تا آخر تسبیح که ذکر شد پس فرموده و سزاوار است کسى که این نماز را بجا مى آورد چون از تسبیح فارغ شود زانوها و ذراعها را برهنه نماید و بچسباند همه مواضِع سجود خود را بزمین بدون حاجز و حایلى و حاجت بخواهد و دعا کند آنچه مى خواهد و بگوید درهمان حال سجده :
یا مَنْ لَیْسَ غَیْرَهُ
اى کسى که جز او
رُبُّ یُدْعى یا مَنْ لَیْسَ فَوْقَهُ اِلهٌ یُخْشى یا مَنْ لَیْسَ دُونَهُ مَلِکٌ
پروردگارى نیست که خوانده شود و فوق او معبودى نیست که از او بترسند اى آنکه جز او پادشاهى نیست
یُتَّقى یا مَنْ لَیْسَ لَهُ وَزیْرٌ یُؤْتى یا مَنْ لَیْسَ لَهُ حاجِبٌ یُرْشى یا
که از او بپرهیزند اى کسى که وزیرى برایش نیست که به نزدش روند اى آنکه پرده دارى ندارد تا به او رشوه دهند اى
مَنْ لَیْسَ لَهُ بَوّابٌ یُغْشى یا مَنْ لا یَزْدادُ عَلى کَثْرَةِ السُؤالِ اِلاّ کَرَماً
کسى که دربانى ندارد که بپوشانندش اى آنکه در برابر بسیارى سؤ ال نیفزاید جز به کرم وجود خود
وَ جُوداً وَعَلى کَثْرَةِ الذُّنُوبِ اِلاّ عَفْواً وَ صَفْحاً صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ
و بر بسیارى گناه (بندگان ) جز به گذشت و چشم پوشى درود فرست بر محمد و
آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بى کَذا وَ کَذا
آل محمد و به من چنین و چنان کن
و بجاى این کلمه حاجات خود را از خدا بخواهد
بنام خداى بخشاینده مهربان
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الاْوَّلِ قَبْلَ الاِْنْشاَّءِ وَ الاِْحْیاَّءِ وَ الاْخِرِ بَعْدَ فَناَّءِ الاْشْیاَّءِ
ستایش خاص خداییست که آغاز هستى پیش از پیدایش و زندگى است و پایان پس از فناء موجودات ،
الْعَلیمِ الَّذى لا یَنْسى مَنْ ذَکَرَهُ وَ لا یَنْقُصُ مَنْ شَکَرَهُ وَ لا یَخیبُ
دانایى که هر که یادش کند وى را از یاد نبرد و نعمتش را از آنکه سپاس مى دارد نکاهد
مَنْ دَعاهُ وَ لا یَقْطَعُ رَجاَّءَ مَنْ رَجاهُ اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُکَ وَ کَفى بِکَ
و نومید نسازد آنکه او را بخواند و امید امیدوارش را قطع نکند خدایا من تو را گواه گیرم و گواه بودن تو کافى است
شَهیداً وَ اُشْهِدُ جَمیعَ مَلاَّئِکَتِکَ وَ سُکّانَ سَماواتِکَ وَ حَمَلَةَ عَرْشِکَ
و گواه گیرم تمام فرشتگان و ساکنین آسمانها و حاملین عرشت را
وَ مَنْ بَعَثْتَ مِنْ اَنْبِیاَّئِکَ وَ رُسُلِکَ وَ اَنْشَاْتَ مِنْ اَصْنافِ خَلْقِکَ اَنّى
و پیمبران و رسولانت را که برانگیختى و انواع موجودات بى حسابى را که آفریدى (همه را گواه گیرم )
اَشْهَدُ اَنَّکَ اَنْتَ اللّهُ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ وَحْدَکَ لا شَریکَ لَکَ وَ لا عَدیلَ
که من گواهى دهم تویى خدایى که معبودى جز تو نیست و یگانه اى که شریک و همتا ندارى
وَ لا خُلْفَ لِقَوْلِکَ وَ لا تَبْدیلَ وَ اَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
و خلاف و تغییر و تبدیلى در گفتار تو نیست و گواهى دهم که محمد صلى الله علیه و آله
عَبْدُکَ وَ رَسُولُکَ اَدّى ما حَمَّلْتَهُ اِلَى العِبادِ وَ جاهَدَ فِى اللّهِ عَزّ َوَ جَلَّ
بنده و رسول تو است که بدانچه ماءمورش کرده بودى به بندگانت رساند و درباره خداى عزوجل
حَقَّ الْجِهادِ وَ اَنَّهُ بَشَّرَ بِما هُوَ حَقُّ مِنَ الثَّوابِ وَ اَنْذَرَ بِما هُوَ صِدْقٌ
آنطور که باید کوشش کرد و بدان پاداش نیکى که حق و درست بود مژده داد و بدان عقابى که راست بود
مِنَ الْعِقابِ اَللّهُمَّ ثَبِّتْنى عَلى دینِکَ ما اَحْیَیْتَنى وَ لا تُزِغْ قَلْبى بَعْدَ
بیم داد خدایا تا مرا زنده نگاه دارى بر دین خویش ثابتم گردان و دلم را پس از آنکه
اِذْ هَدَیْتَنى وَ هَبْ لى مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً اِنَّکَ اَنْتَ الْوَهّابُ صَلِّ عَلى
راهنماییم کرده اى منحرف مساز و به من از نزد خود رحمتى بخشاى که همانا تویى بخشایشگر درود فرست بر
مُحَمَّدٍ وَ عَلى آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنى مِنْ اَتْباعِهِ وَ شیعَتِهِ وَ احْشُرْنى
محمد و بر آلش و مرا از پیروان و شیعیانش قرار ده و در گروه وى محشورم کن
فى زُمْرَتِهِ وَ وَفِّقْنى لاِداَّءِ فَرْضِ الْجُمُعاتِ وَ ما اَوْجَبْتَ عَلَىَّ فیها
و موفقم دار براى اداء فرائض جمعه ها و طاعاتى که در آنها بر من واجب کردى
مِنَ الطّاعاتِ وَ قَسَمْتَ لاِهْلِها مِنَ الْعَطاَّءِ فى یَوْمِ الْجَزاَّءِ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ
و عطاهایى که در روز جزا به اهل آن (طاعات و جمعه ها) قست کرده اى که همانا تویى مقتدر فرزانه
شیخ و سیّد از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده اند که فرمود هر که از شماها چهار رکعت نماز امیرالمؤ منین علیه السلام را بجا آورد از گناهان بیرون آید مانند روزیکه از مادر متولّد شده باشد و حاجتهاى او برآورده شود، بخواند در هر رکعت حمد یک مرتبه و پنجاه مرتبه قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ و چون فارغ شود این دعا را بخواند:
سُبْحانَ مَنْ لا تَبیدُ
منزه است آنکه نشانه هایش
مَعالِمُهُ سُبْحانَ مَنْ لا تَنْقُصُ خَزاَّئِنُهُ سُبْحانَ مَنْ لاَ اضْمِحْلالَ
نابود نشود منزه است آنکه هیچکس را در کارش مشارکت ندهد منزه است آنکه فخرش زوال
لِفَخْرِهِ سُبْحانَ مَنْ لا یَنْفَدُ ما عِنْدَهُ سُبحانَ مَنْ لاَ انْقِطاعَ لِمُدَّتِهِ
نپذیرد منزه است آنکه دارائیش تمام نشود منزه است آنکه دورانش سپرى نشود
سُبْحانَ مَنْ لا یُشارِکُ اَحَداً فى اَمْرِهِ سُبْحانَ مَنْ لا اِلهَ غَیْرُهُ پس دعا کند بعد از این و بگوید:
منزه است آنکه کسى را در کارش شرکت ندهد منزه است آنکه معبودى جز او نیست
یا مَنْ عَفا عَنِ السَّیِئاتِ وَ لَمْ یُجازِ بِهَا اِرْحَمْ عَبْدَکَ
اى آنکه درگذرى از بدیها (گناهان ) و بدانها کیفر نکنى به بنده ات رحم کن
یا اَللّهُ نَفْسى نَفْسى اَنَا عَبْدُکَ یا سَیِّداهُ اَنَا عَبْدُکَ بَیْنَ یَدَیْکَ اَیا رَبّاهُ
اى خدا مرا مرا (ترحم کن ) من بنده توام اى آقاى من ، من بنده توام که در برابرت هستم اى پروردگار من
اِلهى بِکَیْنُونَتِکَ یا اَمَلاهُ یا رَحْماناهُ یا غِیاثاهُ عَبْدُکَ عَبْدُکَ لا
اى معبود من به هستى خودت سوگند اى آرزوى من اى بخشاینده اى فریادرس بنده ات بنده ات
حیلَةَ لَهُ یا مُنْتَهى رَغْبَتاهُ یا مُجْرِىَ الدَّمِ فى عُرُوقى یا سَیِّداهُ یا
چاره اى برایش نیست اى منتهاى آرمانم اى روان کننده خون در رگهایم اى آقاى من اى آقاى من
مالِکاهُ اَیا هُوَ اَیا هُوَ یا رَبّاهُ عَبْدُکَ عَبْدُکَ لا حیلَةَ لى وَ لا غِنى بى
اى مالک من اى او، اى او، اى پروردگار من بنده ات بنده ات چاره اى برایم نیست و از خود
عَنْ نَفسْى وَ لا اَسْتَطیعُ لَها ضَرّاً وَ لا نَفْعاً وَ لا اَجِدُ مَنْ اُصانِعُهُ
چیزى ندارم و توانایى بر زیان و نفع خود ندارم و کسى را نمى یابم که با او بسازم
تَقَطَّعَتْ اَسْبابُ الْخَدایِعِ عَنّى وَاضْمَحَلَّ کُلُّ مَظْنُونٍ عّنى اَفْرَدَنِى
تمام وسائل چاره از من قطع شده و هر کجا گمان داشتم از بین رفت روزگار مرا تنها به درگاهت
الدَّهْرُ اِلَیْکَ فَقُمْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ هذَا الْمَقامَ یا اِلهى بِعِلْمِکَ کانَ هذا
روانه ام کرده پس پیش رویت در اینجا ایستادم معبودا تمام اینها با علم تو بوده
کُلُّهُ فَکَیْفَ اَنْتَ صانِعٌ بى وَلَیْتَ شِعْرى کَیْفَ تَقُولُ لِدُعاَّئى اَتَقُولُ
پس تو چگونه با من رفتار خواهى کرد و اى کاش مى دانستم که پاسخ دعایم را چگونه خواهى گفت آیا مى گویى
نَعَمْ اَمْ تَقُولُ لا فَاِنْ قُلْتَ لافَیا وَ یْلى یا وَیْلى یا وَیْلى یا عَوْلى یا
((آرى )) یا مى گویى ((نه )) پس اگر گفتى ((نه )) واى بر من پس واى بر من ، واى بر من اى بیچارگى من اى
عَوْلى یا عَوْلى یا شِقْوَتى یا شِقْوَتى یا شِقْوَتى یا ذُلّى یا ذُلّى یا
بیچارگى من ، اى بدبختیم اى بدبختیم اى بدبختیم ، اى خواریم ، اى خواریم ، اى
ذُلّى اِلى مَنْ وَ مِمَّنْ اَوْ عِنْدَ مَنْ اَوْ کَیْفَ اَوْ ماذا اَوْ اِلى اَىِّ شَىءٍ اَلْجَأُ
خواریم به چه کس ! و از چه کسى یا پیش چه کس یا چطور یا چگونه یا به چه چیز پناه ببرم و به که امید داشته باشم
وَ مَنْ اَرْجُو وَ مَنْ یَجُودُ عَلىَّ بِفَضْلِهِ حینَ تَرْفُضُنى یا واسِعَ
و کیست که به فضل خود بر من بخشش کند آن زمان که تو برانیم اى آنکه آمرزشش
الْمَغْفِرَةِ وَ اِنْ قُلْتَ نَعَمْ کَما هُوَ الظَّنُّ بِکَ وَ الرَّجاَّءُ لَکَ فَطُوبى لى اَنَا
پهناور است ، اما اگر بگویى ((آرى )) چنانچه گمان به تو همین است و همین امید را به تو دارم پس خوشا بر حالم ،
السَّعیدُ وَاَناَ الْمَسْعُودُ فَطُوبى لى وَ اَنَا الْمَرْحُومُ یا مُتَرَحِّمُ یا مُتَرَئّفُ
در آن حال من سعادتمند و خوشبختم و خوشا بحالم که مشمول رحمتت واقع شده ام اى رحم کننده بسیار رؤ ف و با عطوفت
یا مُتَعَطِّفُ یا مُتَجَبِّرُ یا مُتَمَلِّکُ یا مُقْسِطُ لا عَمَلَ لى اَبْلُغُ بِهِ نَجاحَ
اى دارنده بزرگى اى دهنده فرمانروایى اى خداى دادگر عملى ندارم که بوسیله آن
حاجَتى اَسْئَلُکَ بِاْسمِکَ الَّذى جَعَلْتَهُ فى مَکْنُونِ غَیْبِکَ وَ اسْتَقَرَّ
به خواسته ام ظفر جویم از تو مى خواهم به حق آن نامت که آنرا در پرده غیب خود پنهان کرده اى و نزد خودت
عِنْدَکَ فَلا یَخْرُجُ مِنْکَ اِلى شَىءٍ سِواکَ اَسْئَلُکَ بِهِ وَبِکَ وَبِهِ فَاِنَّهُ اَجَلُّ وَ
قرار گرفته بطوریکه براى هیچ موجود دیگرى غیر از تو ظاهر نشود بدان نام از تو مى خواهم و بذات خودت
اَشْرَفُ اَسْماَّئِکَ لا شَىءَ لى غَیْرُ هذا وَلا اَحَدَ اَعْوَدُ عَلىَّ مِنْکَ یا
که آن برتر و شریفترین نامهاى تو است و چیزى غیر از این ندارم و کسى سود رسانتر از تو به من نیست اى هست
کَیْنُونُ یا مُکَوِّنُ یا مَنْ عَرَّفَنى نَفْسَهُ یا مَنْ اَمَرَنى بِطاعَتِهِ یا مَنْ
به خود و اى هستى ده اى که خود را به من شناساندى اى که مرا به طاعتت واداشتى اى که مرا
نَهانى عَنْ مَعْصِیَتِهِ یا مَدْعُوُّ یا مَسْئُولُ یا مَطْلُوباً اِلَیْهِ رَفَضْتُ
از نافرمانیت بازداشتى اى که تو را خوانند و از تو خواهند و تو را طلب کنند وصیتى که در (باره پیروى نکردن شیطان )
وَصِیَّتَکَ الَّتى اَوْصَیْتَنى وَ لَمْ اُطِعْکَ وَ لَوْ اَطَعْتُکَ فیما اَمَرْتَنى
به من کردى بدور انداختم و پیرویت نکردم و اگر آنچه دستورم داده بودى اطاعتت مى کردم
لَکَفَیْتَنى ما قُمْتُ اِلَیْکَ فیهِ وَ اَنَا مَعَ مَعْصِیَتى لَکَ راجٍ فَلا تَحُلْ
تو هم درباره آنچه به درگاهت آمدم کفایتم مى کردى ولى با اینکه من معصیتکارم به تو امیدوارم پس
بَیْنى وَ بَیْنَ ما رَجَوْتُ یا مُتَرَحِّماً لى اَعِذْنى مِنْ بَیْنِ یَدَىَّ وَ مِنْ
میان من و آنچه امید بدان دارم جدایى میفکن اى ترحم کننده بر من پناهم ده از پیش رو و از
خَلْفى وَ مِنْ فَوْقى وَ مِنْ تَحْتى وَ مِنْ کُلِّ جِهاتِ الاِحاطَةِ بى اَللّهُمَّ
پشت سرم و از بالاى سرم و از زیر پایم و از هر جهت که به من احاطه دارد خدایا
بِمُحَمَّدٍ سَیِّدى وَ بِعَلِی وَلِیّى وَبِالاْئِمَةِ الرّاشِدینَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ
به حق محمد آقاى من و به حق على مولاى من و به حق امامان راهنمایم - که برایشان درود باد
اِجْعَلْ عَلَیْنا صَلَواتِکَ وَ رَاْفَتَکَ وَ رَحْمَتَکَ وَاْوسِعْ عَلَیْنا مِنْ رِزْقِکَ
رحمتهاى خود و لطف و مهرت را بر ما شامل گردان و روزیت را بر ما وسیع گردان
وَ اقْضِ عَنَّا الدَّیْنَ وَ جَمیعَ حَواَّئِجِنا یا اَللّهُ یا اَللّهُ یا اَللّهُ اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَىْءٍ قَدیرٌ
و دَین ما را ادا فرما و همه حاجتهاى ما را برآور یا الله ... که همانا تو بر هر چیزى توانایى
پس حضرت فرمود که هر که این نماز را بجا آورد و این دعا را بخواند چون فارغ شود نماند مابین او و خداوند تعالى گناهى مگر آنکه
آمرزیده شود .
مؤلف گوید که احادیث بسیار در فضیلت خواندن این چهار رکعت نماز در شب و
روز جمعه وارد شده و اگر بعد از نماز بگوید اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَى
النَّبِىِّ الْعَرَبِىِّ وَ الِهِ وارد شده که گناهان گذشته و آینده او آمرزیده شود
و چنان باشد که دوازده مرتبه قرآن را ختم کرده باشد و حقّ تعالى گرسنگى و تشنگى
قیامت را از او رفع کند
بنام خداى بخشاینده مهربان
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى اَذْهَبَ اللَّیْلَ مُظْلِماً بِقُدْرَتِهِ وَ جاَّءَ بِالنَّهارُ مُبْصِراً
ستایش خاص خدایى است که شب تار را به قدرتش برد و روز روشن را
بِرَحْمَتِهِ وَ کَسانى ضِیاَّئَهُ وَ اَنَا فى نِعْمَتِهِ اَللّهُمَّ فَکَما اَبْقَیْتَنى لَهُ
برحمت خویش بیاورد وروشنى روزرا درآن حال که مستغرق نعمتش بودم دربرم کرد خدایاهمچنانکه مرا تا به امروز نگهداشتى
فَاَبْقِنى لاِمْثالِهِ وَ صَلِّ عَلَى النَّبِىِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لا تَفْجَعْنى فیهِ وَ
براى روزهاى دیگر امثال آن نیز نگهدار و درود فرست بر محمد و آلش و داغدارم مکن در
فى غَیْرِهِ مِنَ اللَّیالى وَ الاْیّامِ بِارْتِکابِ الْمَحارِمِ وَ اکْتِسابِ الْمَأثِمِ
این روز و شبها و روزهاى دیگر به سبب دست زدن به کارهاى حرام و فراهم آوردن گناهان
وَ ارْزُقْنى خَیْرَهُ وَ خَیْرَ ما فیهِ وَخَیْرَ ما بَعْدَهُ وَ اصْرِفْ عَنّى شَرَّهُ وَ
و خیر این روز و آنچه در آن است و خیر روزهاى بعد را نیز روزى من گردان و شر این روز و آنچه در آن است و
شَرَّ ما فیهِ وَ شَرَّما بَعْدَهُ اَللّهُمَّ اِنّى بِذِمَّةِ الاِْسْلامِ اَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ وَ
شر روزهاى بعدش را از من دور گردان خدایا من به پیمان اسلام به سویت توسل جویم و
بِحُرْمَةِ الْقُرْآنِ اَعْتَمِدُ عَلَیْکَ وَ بِمُحَمَّدٍ الْمُصْطَفى صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ
به حرمت قرآن بر تو اعتماد کنم و به وسیله محمد مصطفى صلى الله علیه و
آلِهِ اَسْتَشْفِعُ لَدَیْکَ فَاعْرِفِ اللّهُمَّ ذِمَّتِىَ الَّتى رَجَوْتُ بِها قَضاَّءَ
آله در نزدت شفاعت جویم پس بشناس خدایا پیمانى را که بدان امید برآوردن
حاجَتى یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ اَللّهُمَّ اقْضِ لى فِى الْخَمیسِ خَمْساً لا
حاجتم را دارم اى مهربانترین مهربانها خدایا در روز پنجشنبه پنج حاجتم را برآور که جز
یَتَّسِعُ لَها اِلاّ کَرَمُکَ وَ لا یُطیقُها اِلاّ نِعَمُکَ سَلامَةً اَقْوى بِها عَلى
بزرگوارى تو گنجایش آنها را ندارد و جز نعمتهاى تو بر آن توانا نیست : تندرستى که بوسیله آن بر
طاعَتِکَ وَ عِبادَةً اَسْتَحِقُّ بِها جَزیلَ مَثُوبَتِکَ وَ سَعَةً فِى الْحالِ مِنَ الرِّزْقِ
انجام طاعتت نیرو گیرم ، و پرستشى که بدان مستحق پاداشت گردم ، و فراخى در حال از طریق روزى
الْحَلالِ وَ اَنْ تُؤْمِنَنى فى مَواقِفِ الْخَوْفِ بِاَمْنِکَ وَ تَجْعَلَنى مِنْ
حلال ، و دیگر آنکه مرا در توقفگاههاى خوفناک (برزخ و قیامت ) بوسیله امان خود ایمن گردانى و از
طَوارِقِ الْهُمُومِ وَالْغُمُومِ فى حِصْنِکَ وَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
حوادث اندوهناک و غمگین در پناه خود قرارم دهى و درود فرست بر محمد و آلش
وَاجْعَلْ تَوَسُّلى بِهِ شافِعاً یَوْمَ الْقِیمَةِ نافِعاً اِنَّکَ اَنْتَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ
و توسل مرا بدان حضرت در روز قیامت شفیع و سودمند براى من قرار ده که همانا تو مهربانترین مهربانانى
دعائیست رفیع الشأن مروىّ از حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله
جبرئیل براى آن حضرت آورد در وقتى که در مقام ابراهیم علیه السلام مشغول به
نماز بود و کفعمى در بلد الامین و مصباح این دعا را ذکر کرده و در حاشیه آن اشاره
به فضیلت آن نموده از جمله فرموده هر که این دعا را در ایّام البیض ماه رمضان بخواند
گناهانش آمرزیده شود اگر چه به عدد دانه هاى باران و برگ درختان و ریگ بیابان
باشد و براى شفاء مریض و قضاء دین و غنا و توانگرى و رفع غم خواندن آن نافع است و
دعا این است :
به نام خداى بخشاینده مهربان
سُبْحانَکَ یا اَللّهُ تَعالَیْتَ یا رَحْمنُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ
منزهى اى خدا برترى تو اى بخشنده پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى
یا رَحیمُ تَعالَیْتَ یا کَریمُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا مَلِکُ
اى مهربان برترى تو اى کریم پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى اى پادشاه
تَعالَیْتَ یا مالِکُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا قُدُّوسُ
برترى تو اى مالک پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى اى مبرا از هر عیب
تَعالَیْتَ یا سَلامُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا مُؤْمِنُ تَعالَیْتَ
برترى تو اى سلامت بخش پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى اى امان بخش برتر آمدى
یا مُهَیْمِنُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا عَزیزُ تَعالَیْتَ یا
اى نگهبان پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى اى نیرومند برتر آمدى اى
جَبّارُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا مُتَکَبِّرُ تَعالَیْتَ یا مُتَجَبِّرُ
با جبروت و عظمت پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى اى داراى بزرگى و کبریاء برتر آمدى اى صاحب جلال و شوکت
اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا خالِقُ تَعالَیْتَ یا بارِئُ اَجِرْنا
پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى اى آفریننده برتر آمدى اى پدید آرنده پناه ده ما را
مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا مُصَوِّرُ تَعالَیْتَ یا مُقَدِّرُ اَجِرْنا مِنَ
از آتش اى پناه ده منزهى اى صورت ده برتر آمدى اى اندازه گیر کارها پناه ده ما را از
النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا هادى تَعالَیْتَ یا باقى اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا
آتش اى پناه ده منزهى اى راهنما برتر آمدى اى باقى پناه ده ما را از آتش اى
مُجیرُ سُبْحانَکَ یا وَهّابُ تَعالَیْتَ یا تَوّابُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
پناه ده منزهى اى بخشنده برتر آمدى اى توبه پذیر پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا فَتّاحُ تَعالَیْتَ یا مُرْتاحُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى اى گشاینده برتر آمدى اى آسایش بخش پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا سَیِّدِى تَعالَیْتَ یا مَوْلاىَ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى تو اى آقاى من برترى تو اى سرور من پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا قَریبُ تَعالَیْتَ یا رَقیبُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى تو اى نزدیک برترى تو اى مراقب اعمال بندگان پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا مُبْدِئُ تَعالَیْتَ یا مُعیدُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى اى آغاز کن آفرینش برتر آمدى اى بازگرداننده پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا حَمیدُ تَعالَیْتَ یا مَجیدُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى اى پسندیده برتر آمدى اى ستوده پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا قَدیمُ تَعالَیْتَ یا عَظیمُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى تو اى دیرینه برترى تو اى با عظمت پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا غَفُورُ تَعالَیْتَ یا شَکُورُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى اى آمرزنده برتر آمدى اى پاداش ده سپاسگزاران پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا شاهِدُ تَعالَیْتَ یا شَهیدُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى اى شاهد برترى تو اى گواه پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا حَنّانُ تَعالَیْتَ یا مَنّانُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ
منزهى تو اى بسیار مهربان برترى تو اى نعمت بخش پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو
یا باعِثُ تَعالَیْتَ یا وارِثُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا
اى برانگیزنده برترى تو اى ارث بر جهانیان پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى
مُحْیى تَعالَیْتَ یا مُمیتُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا شَفیقُ
زنده کننده برترى تو اى میراننده پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى مهربان
تَعالَیْتَ یا رَفیقُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا اَنیسُ تَعالَیْتَ
برترى تو اى رفیق پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى همدم برترى تو
یا موُنِسُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا جَلیلُ تَعالَیْتَ یا
اى مونس پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى شوکتمند برترى تو اى داراى جمال و
جَمیلُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا خَبیرُ تَعالَیْتَ یا بَصیرُ
زیبایى پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى آگاه برترى تو اى بیناى
اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا حَفِىُّ تَعالَیْتَ یا مَلِىُّ اَجِرْنا مِنَ
به کارها پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى مهربان برترى تو اى بى نیاز مطلق پناه ده ما را
النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا مَعْبُودُ تَعالَیْتَ یا مَوْجُودُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ
از آتش اى پناه ده منزهى اى معبود حقیقى برتر آمدى اى موجود بالذات پناه ده ما را از آتش
یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا غَفّارُ تَعالَیْتَ یا قَهّارُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
اى پناه ده منزهى اى آمرزش پیشه برترى تو اى داراى قهر و سطوت پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا مَذْکُورُ تَعالَیْتَ یا مَشْکُورُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى تو اى یاد شونده برترى تو اى سپاس دارنده پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا جَوادُ تَعالَیْتَ یا مَعاذُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ
منزهى تو اى بخشنده برترى تو اى پناهگاه پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو
یا جَمالُ تَعالَیْتَ یا جَلالُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا سابِقُ
اى (اصل هر) زیبایى برترى تو اى (بخشنده هر) بزرگوارى پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى سبقت گیرنده
تَعالَیْتَ یا رازِقُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا صادِقُ
برترى تو اى روزى دهنده پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى راست گفتار
تَعالَیْتَ یا فالِقُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا سَمیعُ تَعالَیْتَ
برترى تو اى شکافنده پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى شنوا برترى تو
یا سَریعُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا رَفیعُ تَعالَیْتَ یا بدیعُ
اى شتابنده (در اجابت ) پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى بلند مرتبه برترى تو اى آفریننده
اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا فَعّالُ تَعالَیْتَ یا مُتَعالُ اَجِرْنا
پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى کننده (آنچه بخواهى ) برترى تو اى والامرتبه پناه ده ما را
مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا قاضى تَعالَیْتَ یا راضى اَجِرْنا مِنَ
از آتش اى پناه ده منزهى تو اى داور برترى تو اى راضى پناه ده ما را از
النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا قاهِرُ تَعالَیْتَ یا طاهِرُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا
آتش اى پناه ده منزهى تو اى چیره بر خلق برترى تو اى پاکیزه پناه ده ما را از آتش اى
مُجیرُ سُبْحانَکَ یا عالِمُ تَعالَیْتَ یا حاکِمُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
پناه ده منزهى تو اى دانا برترى تو اى حکمران پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا دآئِمُ تَعالَیْتَ یا قآئِمُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ
منزهى تو اى جاویدان برترى تو اى قیام کننده به امور خلق پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو
یا عاصِمُ تَعالَیْتَ یا قاسِمُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا غَنِىُّ
اى نگهدار برترى تو اى قسمت کننده روزى پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى بى نیاز
تَعالَیْتَ یا مُغْنى اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا وَفِىُّ تَعالَیْتَ
برترى تو اى بى نیاز کننده پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى وفادار برترى
یا قَوِىُّ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا کافى تَعالَیْتَ یا شافى
تو اى نیرومند پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى کفایت کننده برترى تو اى شفا دهنده
اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا مُقَدِّمُ تَعالَیْتَ یا مُؤَخِّرُ اَجِرْنا
پناده ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى مقدم دارنده برترى تو اى عقب انداز پناه ده ما را
مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا اَوَّلُ تَعالَیْتَ یا آخِرُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا
از آتش اى پناه ده منزهى تو اى اول برترى تو اى آخر پناه ده ما ر از آتش اى
مُجیرُ سُبْحانَکَ یا ظاهِرُ تَعالَیْتَ یا باطِنُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
پناه ده منزهى تو اى پیدا برترى تو اى ناپیدا پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا رَجآءُ تَعالَیْتَ یا مُرْتَجى اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى تو اى امید برترى تو اى مایه امیدوارى پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا ذَاالْمَنِّ تَعالَیْتَ یا ذَاالطَّوْلِ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى تو اى صاحب نعمت برترى تو اى صاحب احسان پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا حَىُّ تَعالَیْتَ یا قَیُّومُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ
منزهى تو اى زنده برترى تو اى پاینده پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو
یا واحِدُ تَعالَیْتَ یا اَحَدُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا سَیِّدُ
اى یگانه برترى تو اى یکتا پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى آقا
تَعالَیْتَ یا صَمَدُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا قَدیرُ تَعالَیْتَ
برترى تو اى بى نیاز پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى توانا برترى
یا کَبیرُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا والى تَعالَیْتَ یا مُتَعالى
تو اى بزرگ پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى حکمران برترى تو اى والامقام
اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا عَلِىُّ تَعالَیْتَ یا اَعْلى اَجِرْنا مِنَ
پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى والا برترى تو اى والاتر از همه پناه ده ما را از
النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا وَلِىُّ تَعالَیْتَ یا مَوْلى اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا
آتش اى پناه ده منزهى تو اى صاحب اختیار برترى تو اى سرور پناه ده ما را از آتش
مُجیرُ سُبْحانَکَ یا ذارِئُ تَعالَیْتَ یا بارِئُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
اى پناه ده منزهى تو اى آفریننده برترى تو اى پدید آرنده پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا خافِضُ تَعالَیْتَ یا رافِعُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى تو اى پایین آرنده برترى تو اى بالا برنده پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا مُقْسِطُ تَعالَیْتَ یا جامِعُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى تو اى به انصاف رفتار کننده برترى تو اى گردآورنده پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا مُعِزُّ تَعالَیْتَ یا مُذِلُّ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ
منزهى تو اى عزت بخش برترى تو اى ذلت بخش پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو
یا حافِظُ تَعالَیْتَ یا حَفیظُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا قادِرُ
اى نگهبان برترى تو اى نگهدار پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى توانا
تَعالَیْتَ یا مُقْتَدِرُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا عَلیمُ تَعالَیْتَ
برترى تو اى با اقتدار پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى دانا برترى تو
یا حَلیمُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا حَکَمُ تَعالَیْتَ یا حَکیمُ
اى بردبار پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى داور برترى تو اى فرزانه
اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا مُعْطى تَعالَیْتَ یا مانِعُ اَجِرْنا
پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى عطا ده برترى تو اى مانع از عطا پناه ده ما را
مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا ضآرُّ تَعالَیْتَ یا نافِعُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ
از آتش اى پناه ده منزهى تو اى زیان رسان برترى تو اى سودرسان پناه ما را از آتش
یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا مُجیبُ تَعالَیْتَ یا حَسیبُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا
اى پناه ده منزهى تو اى اجابت کننده برترى تو اى حسابگر پناه ده ما را از آتش اى
مُجیرُ سُبْحانَکَ یا عادِلُ تَعالَیْتَ یا فاصِلُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
پناه ده منزهى تو اى دادگر برترى تو اى جدا کننده پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا لَطیفُ تَعالَیْتَ یا شَریفُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
منزهى تو اى مهربان برترى تو اى شریف پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا رَبُّ تَعالَیْتَ یا حَقُّ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا
منزهى تو اى پروردگار برترى تو اى ثابت پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى
ماجِدُ تَعالَیْتَ یا واحِدُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا عَفُوُّ
گرامى برترى تو اى یگانه پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى باگذشت
تَعالَیْتَ یا مُنْتَقِمُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا واسِعُ تَعالَیْتَ
برترى تو اى انتقام کش پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى وسیع رحمت برترى تو
یا مُوَسِّعُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا رَؤُفُ تَعالَیْتَ یا
اى گشایش بخش پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى مهرورز برترى تو اى
عَطوُفُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا فَرْدُ تَعالَیْتَ یا وِتْرُ
با عطوفت پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى یگانه برترى تو اى تک و تنها
اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا مُقیتُ تَعالَیْتَ یا مُحیطُ اَجِرْنا
پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى حافظ و نگهبان برترى تو اى محیط بر هر چیز پناه ده ما را
مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا وَکیلُ تَعالَیْتَ یا عَدْلُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ
از آتش اى پناه ده منزهى تو اى وکیل برترى تو اى سراسر عدل و داد پناه ده ما را از آتش
یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا مُبینُ تَعالَیْتَ یا مَتینُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ
اى پناه ده منزهى تو اى آشکار کننده برترى تو اى ثابت سستى ناپذیر پناه ده ما را از آتش اى پناه ده
سُبْحانَکَ یا بَرُّ تَعالَیْتَ یا وَدُودُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا
منزهى تو اى نیکوکار برترى تو اى بسیار مهربان پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى
رَشیدُ تَعالَیْتَ یا مُرْشِدُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا نُورُ
ارشاد کننده برترى تو اى رهنمون پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى نور
تَعالَیْتَ یا مُنَوِّرُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا نَصیرُ تَعالَیْتَ
برترى تو اى روشنى بخش پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى یاور برترى تو
یا ناصِرُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا صَبُورُ تَعالَیْتَ یا
اى یارى ده پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى بردبار برترى تو اى
صابِرُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا مُحْصى تَعالَیْتَ یا
شکیبا پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى شمارنده برترى تو اى
مُنْشِئُ اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا سُبْحانُ تَعالَیْتَ یا دَیّانُ
ایجاد کننده پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى منزه برترى تو اى کیفر ده
اَجِرْنا مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا مُغیثُ تَعالَیْتَ یا غِیاثُ اَجِرْنا
پناه ده ما را از آتش اى پناه ده منزهى تو اى فریادرس برترى تو اى دادرس پناه ده ما را
مِنَ النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا فاطِرُ تَعالَیْتَ یا حاضِرُ اَجِرْنا مِنَ
از آتش اى پناه ده منزهى تو اى آفریننده برترى تو اى حاضر پناه ده ما را از
النّارِ یا مُجیرُ سُبْحانَکَ یا ذَاالْعِزِّ وَالْجَمالِ تَبارَکْتَ یا ذَاالْجَبَرُوتِ
آتش اى پناه ده منزهى تو اى صاحب عزّت و زیبایى بزرگى تو اى صاحب جبروت
وَالْجَلالِ سُبْحانَکَ لا اِلهِ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ
و جلال منزهى تو معبودى جز تو نیست ((منزهى تو و همانا من از ستمگرانم
فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجىِ الْمُؤمِنینَ وَ صَلَّى اللّهُ
پس مستجاب کردیم دعاى او (یعنى یونس ) را و او را از اندوه نجاتش دادیم و این چنین مؤ منین را نجات بخشیم )) و درود
عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَجْمَعینَ وَالْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ حَسْبُنَا
خدا بر آقاى ما محمد و آلش همگى و ستایش خاص پروردگار جهانیان است و خدا ما را بس است
اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلىِّ العَظیمِ
و او نیکو وکیلى است و جنبش و نیرویى نیست جز به خداى والاى بزرگ
سیّد بن طاوس (ره ) بسند معتبر از حضرت امام رضاعلیه السلام روایت کرده است که از آن حضرت سؤ ال کردند از نماز حضرت جعفر طیّار (ره ) حضرت فرمود که چرا غافلى از نماز حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله شاید حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله نماز جعفر را نکرده باشد و شاید جعفر نماز آن حضرت را کرده باشد راوى عرض کرد پس تعلیم کن آن نماز را بمن حضرت فرمود که دو رکعت نماز مى کنى در هر رکعت یکمرتبه فاتحه و پانزده مرتبه سوره اِنّا اَنْزَلْناهُ . مى خوانى پس در رکوع و بعد از سر برداشتن و در سجده اوّل و بعد از سر برداشتن و در سجده دویّم و بعد از سربرداشتن در هر یک پانزده مرتبه سوره قَدْرْ را مى خوانى پس تشهّد مى خوانى و سلام مى گوئى و چون فارغ شوى میان تو و خدا گناهى نمى ماند مگر آنکه آمرزیده شده است و هر حاجت که بطلبى رواست و بعداز آن این دعا را مى خوانى :
لا اِلهَ اِلا اللّهُ رَبُّنا وَ رَبُّ آباَّئِنَا الاَوَّلینَ
معبودى نیست جز خدا پروردگار ما و پروردگار پدران پیشین ما
لا اِلهَ اِلا اللّهُ اِلهاً واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ لا اِلهَ اِلا اللّهُ لا نَعْبُدُ
معبودى نیست جز خدا معبود یگانه و ما تسلیم اوئیم معبودى نیست جز خدا و نپرستیم
اِلاّ اِیّاهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَحْدَهُ
جز او را و دینمان خالص براى او است اگرچه ناخوش دارند مشرکان معبودى نیست جز خداى یگانه
وَحْدَهُ وَحْدَهُ اَنْجَزَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ اَعَزَّ جُنْدَهُ وَ هَزَمَ الاَحْزابَ
یکتاى یکتا که به وعده اش وفا کرد و بنده اش را یارى نمود و سپاه خویش را عزیز گردانید و احزاب (دشمن ) را به تنهایى
وَحْدَهُ فَلَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَى ءٍ قَدیرٌ اَللّهُمَّ اَنْتَ
منهزم ساخت پس سلطنت خاص او است و ستایش از آن اوست و او است بر هر کارى توانا خدایا تویى
نُورُ السَّمواتِ وَ الاَرْضِ وَ مَنْ فیهِنَّ فَلَکَ الْحَمْدُ وَ اَنْتَ قَیّامُ
روشنى بخش آسمانها و زمین و آنچه در آنها است پس ستایش خاص تو است و تویى برپا دارنده
السَّمواتِ وَ الاَرْضِ وَ مَنْ فیهِنَّ فَلَکَ الْحَمْدُ وَ اَنْتَ الْحَقُّ وَ وَعْدُکَ
آسمانها و زمین و آنچه در آنها است پس (باز هم ) ستایش خاص تو است و تو خود حقى و وعده ات
الْحَقُّ وَ قَوْلُکَ حَقُّ وَ اِنْجازُکَ حَقُّ وَ الْجَنَّةُ حَقُّ وَ النّارُ حَقُّ اَللّهُمَّ
حق است و گفتارت حق است و وفاى تو حق است و بهشت حق است و دوزخ حق است خدایا
لَکَ اَسْلَمْتُ وَ بِکَ آمَنْتُ وَ عَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ وَ بِکَ خاصَمْتُ وَ اِلَیْکَ
در برابرت تسلیمم و به تو ایمان دارم و بر تو توکل کنم و به امید تو با خصم روبرو
حاکَمْتُ یا رَبِّ یا رَبِّ یا ربِّ اِغْفِرْلى ما قَدَّمْتُ وَ اَخَّرْتُ وَ
شوم و به سوى تو قضاوت را آورم پروردگارا پروردگارا پروردگارا بیامرز برایم گناهانى که از پیش کردم و از این پس کنم و
اَسْرَرْتُ وَ اَعْلَنْتُ اَنْتَ اِلهى لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ
آنچه آشکار کردم و آنچه در پنهان کردم معبودا خدایى جز تو نیست درود فرست بر محمد و آلش
مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لى وَ ارْحَمْنى وَ تُبْ عَلَىَّ اِنَّکَ اَنْتَ التَّوابُ الرَّحیمُ
و بیامرز مرا و به من رحم کن و توبه ام بپذیر که براستى تویى توبه
پذیر مهربان
علاّمه مجلسى رَه گفته که این نماز از نمازهاى مشهوره است و عامّه و خاصّه در کتب خود روایت کرده اند و بعضى این را از نمازهاى روز جمعه شمرده اند و از روایت اختصاصى معلوم نمى شود و ظاهرا در سایر ایّام هم توان کرد.
که شیخ و سیّد و شهید و علاّمه و دیگران بسندهاى معتبر بسیار
از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده اند از آباء گرام آن حضرت
که حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله فرمود که هر که در روز جمعه پیش از زوال
چهار رکعت نماز بگذارد و در هر رکعت سوره حمد را ده مرتبه و هر یک از ((قُلْ
اَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ)) و ((قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ)) و ((قُلْ هُوَ اللّهُ
اَحَدٌ)) و ((قُلْ یا اءیُّها الْکافِرُونَ)) و ((آیة الکرسى )) را ده مرتبه و به
روایت دیگر ((اِنّا اَنْزَلْناهُ فى لَیلةِ الْقَدر)) و آیه ((شَهِدَ اللّهُ )) را
نیز هر یک ده مرتبه بخواند و چون از چهار رکعت نماز فارغ شود صد مرتبه استغفار کند
و صد مرتبه بگوید ((سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلا اللّهُ
وَ اَللّهُ اَکْبَرُ وَ لا حَوْلَ وَ لاقُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلىِّ
الْعَظیمِ)) پس صد مرتبه صلوات بفرستد پس هر که این عمل را بجا آورد حقّ تعالى دفع کند از
او شرّ اهل آسمان وشرّ اهل زمین و شرّ شیطان و شرّ پادشاهان جائر را تا آخر خبر که
تمامش در ذکر فضیلت این نماز است نماز دیگر حارث همدانى از حضرت امیرالمؤ منین
علیه السلام روایت کرده است که اگر توانى در روز جمعه ده رکعت نماز بکن و رکوع و
سجودش را تمام بجا آور و بعد از هر دو رکعت صد مرتبه بگو سُبْحانَ اللّهِ وَ
بِحَمْدِهِ که فضیلت بسیار دارد نماز دیگر بسند معتبر از حضرت صادق علیه السلام منقول است که
هر که سوره ابراهیم و سوره حِجْر را در دو رکعت در روز جمعه بخواند هرگز پریشانى و
دیوانگى و بلائى به او نرسد.
امّا اعمال ماههاى رومى پس ما در اینجا اکتفا مى کنیم به آنچه که در زادالمعاد است سیّد جلیل علىّ بن طاوس رَحَمهُاللّهُ روایت کرده است که روزى جمعى از اصحاب نشسته بودند حضرت رسالت پناه صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله داخل شد و بر ایشان سلام فرمود و ایشان جواب سلام گفتند پس حضرت فرمود که مى خواهید تعلیم نمایم شما را دوائى که جبرئیل مرا تعلیم کرده است که محتاج به دواى اطبّا نبوده باشم .
پس حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام و سلمان و دیگران سؤ ال نمودند که آن دوا چیست حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله به حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام خطاب نمود و فرمود که در ماه نیسان رومى آب باران مى گیرى و سوره فاتحة الکتاب و آیة الکرسى و قل هُوَاللّه و قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ و قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ و قُلْ یا اَیُّهَا الْکافِروُنَ هر یک را هفتاد بار مى خوانى و به روایت دیگر سوره اِنّا اَنْزَلناهُ را نیز هفتاد مرتبه مى خوانى و هفتاد مرتبه اللّهُ اَکْبَرُ و هفتاد مرتبه لا اِلهَ اِلا اللّهُ مى گوئى و هفتاد مرتبه صلوات بر محمّد و آل محمّد مى فرستى و هفت روز در بامداد و پسین از آن آب مى آشامى به حقّ آن خداوندى که مرا براستى بر خلق مبعوث گردانیده است سوگند یاد مى کنم که جبرئیل گفت که حق تعالى بردارد از کسى که این آب را مى آشامد هر دردى را که در بدنش باشد و عافیت بخشد او را و بیرون کند دردها را از بدن او و استخوانهاى او و اگر در لوح دردى براى او مقدّر شده باشد محو نماید
و به حق پروردگارى که مرا به حقّ فرستاده اگر فرزند نداشته باشد و فرزند خواهد آب نیسان را به آن نیّت بیاشامد او را فرزند روزى گردد و اگر زن عقیم باشد وفرزند نیاورد واز این آب با نیّت بیاشامد فرزند از او بوجود آید و اگر مرد و زن پسر خواهند یا دختر از آن آب بیاشامند مقصودایشان به عمل آید چنانچه حق تعالى مى فرماید یَهَبُ لِمَنْ یَشاَّءُ اِناثا وَیَهَبُ لِمَنْ یَشاءُ الذُّکُورَ اَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْرانا وَاِناثا وَیَجْعَلُ مَنْ یَشاَّءُ عَقیما یعنى حق تعالى مى بخشد هر که را خواهد دختران و هر که را خواهد پسران یا جُفت مى گرداند براى ایشان پسران و دختران یعنى هر دو را به ایشان عطا مى کند و هر که را خواهد عقیم و بى فرزند گرداند .
پس حضرت فرمود که اگر کسى درد سر داشته باشد و از این آب بیاشامد صُداع او ساکن گردد به قدرت الهى و اگر درد چشم داشته باشد و در چشمهاى خود قطره اى از این آب بچکاند و بیاشامد و چشمهاى خود را از آن آب بشوید به اذن خداى تعالى شفا یابد و آشامیدن از آن آب بُن دندانها را محکم گرداند و دهان را خوشبو کند و لعاب بُن دندانها را کم کُند و بلغم را کم کُند و تُخَمه و اِمْتِلا به سبب خوردن طعام و آشامیدن آب به هم نرساند و از بادهاى قولنج و غیر آن متاءذّى نگردد و درد پشت و درد شکم بهم نرساند و از زُکام آزار نکشد و درد دندان بهم نرساند و درد معده و کرم معده را زایل گرداند و محتاج به حجامت نگردد و از مرض بواسیر و خارش بدن و آبله و دیوانگى و خُوره و پیسى و رُعاف و قَىّ نجات یابد و کور و لال و کر و زمینگیر نشود و آب سیاه در دیده اش نزول نکند و دردى که موجب افطار روزه و نقصان نماز او باشد او را عارض نگردد و از وسوسه هاى جنّیان و شیاطین متاءذّى نگردد پس حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله فرمود که جبرئیل گفت هر که از این آب بیاشامد و به جمیع دردهائى که در مردم مى باشد مبتلا باشد موجب شفا از جمیع آنها گردد .
پس جبرئیل گفت به حقّ خداوندى که تو را به راستى فرستاده هر که این آیات را بر این آب بخواند و بیاشامد حقّ تعالى دلش را مملوّ گرداند از نور و روشنى و الهام خود را در دل او وارد سازد و حکمت بر زبان او جارى گرداند و پر کند دل او را از فهم و بینائى و به او عطا کند از کرامتها آنچه به احدى از عالمیان عطا نکرده باشد و هزار مغفرت و هزار رحمت بر او بفرستد و غش و خیانت و غیبت و حسد و بَغْى و کبر و بخل و حرص و غضب را از دل او بردارد و از عداوت و دشمنى مردم و بدگوئى ایشان نجات یابد و موجب شفاء جمیع امراض او گردد .
مؤ لّف گوید که این روایت مشهور به عبداللّه بن عمر منتهى مى شود و به این سبب سندش ضعیف است و فقیر به خط شیخ شهید دیدم که این روایت را از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده بود با همین خواص و سوره ها امّا آیات و اذکار را به این روش روایت کرده است که مى خوانى بر آب نیسان فاتحة الکتاب و آیة الکرسى و قُلْ یا اَیُّهَا الْکافِروُنَ و سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الاْعْلى و قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ وَ قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ و قُلْ هُوَاللّهُ اَحَدٌ هر یک را هفتاد مرتبه و مى گوئى هفتاد مرتبه لااِلهَ اِلا اللّهُ و هفتاد مرتبه اللّهُ اَکْبَرُ و هفتاد مرتبه اَللّهُمَّ صَلّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ و هفتاد مرتبه سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ و در خواص آن مذکور است که اگر در زندان باشد و از آن بیاشامد از حبس نجات یابد و سردى بر طبع او غالب نگردد و اکثر آن خواص که مذکور شد در این روایت نیز مذکور است و آب باران مطلقا مبارک است و منفعت دارد خواه در نیسان ببارد و خواه در غیر آن (چنانچه در حدیث معتبر از حضرت أمیر المؤمنین علیه السلام منقول است که: بیاشامید آب آسمان را که پاک کننده بدن شما است و دردها را دفع مىکند چنانچه حق تعالى مىفرماید وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ وَ یُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطَانِ وَ لِیَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِکُمْ وَ یُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ یعنى مىفرستد حق تعالى بر شما از آسمان آبى براى آنکه پاک گرداند شما را به آن و ببرد از شما وسوسه شیطان را و دلهاى شما را محکم گرداند و ثابت گرداند به آن قدمهاى شما را)
و در عمل نیسان بهتر آن است که اگر جمعى خوانند هر یک مجموع آن سورهها و اذکار را هفتاد مرتبه بخوانند و از براى آنها که مىخوانند فایدهاش عظیمتر و ثوابش بیشتر است و در این سالها بعد از بیست و سه روز که از نوروز بگذرد تقریبا داخل نیسان ماه رومى مىشوند و ماه نیسان سى روز است (و از حضرت صادق علیه السلام منقول است که: در هفتم حزیران البته حجامت بکن و اگر میسر نشود در چهاردهم بکن) و اول حزیران تقریبا هشتاد و چهارم نوروز است و آن نیز سى روز است و حزیران ماه نحسى است (چنانچه در حدیث معتبر منقول است که: در خدمت حضرت صادق علیه السلام ماه حزیران مذکور شد حضرت فرمود که این ماهى است که حضرت موسى در این ماه نفرین کرد بر بنى اسرائیل و در یک شب و یک روز سیصد هزار کس ایشان مردند) (و باز به سند معتبر از آن حضرت منقول است که: حق تعالى اجلها را در ماه حزیران نزدیک مىگرداند) یعنى موت در آن بسیار مىباشد و بدان که ماههاى رومى بنایش بر حرکت آفتاب است و عدد آنها دوازده است بدین ترتیب: تشرین الاول، تشرین الآخر، کانون اول، کانون آخر، شباط، آذر، نیسان، ایار، حزیران، تموز، آب، ایلولند و چهار ماه را سى مىگیرند که آنها تشرین الآخر و نیسان و حزیران و ایلولند و هفت دیگر غیر شباط را سى و یک مىگیرند و شباط را در سه سال متوالى بیست و هشت مىگیرند و در سال چهارم که سال کبیسه ایشان است بیست و نه مىگیرند و سال ایشان سیصد و شصت و پنج روز و ربعى است و تشرین الاول که اول سال ایشان است در این سالها موافق نوزده درجه میزان است و تفصیلش در کتاب بحار الانوار مذکور است و چون این ماهها در احادیث مذکور شده است مجملى در اینجا ایراد نمودیم انتهى
به نام خداى بخشاینده مهربان
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى جَعَلَ اللَّیْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً
ستایش خدایى را که شب را پوشش (خلق ) قرار داد و خواب را مایه آسایش و روز را (وسیله ) تکاپو و جنبش
لَکَ الْحَمْدُ اَنْ بَعَثْتَنى مِنْ مَرْقَدى وَ لَوْ شِئْتَ جَعَلْتَهُ سَرْمَداً حَمْداً
ستایش خاص تو است که مرا از خوابگاهم برانگیختى و اگر اراده مى کردى خوابم را همیشگى مى کردى آن ستایشى که
دائِماً لا یَنْقَطِعُ اَبَداً وَ لا یُحْصى لَهُ الْخَلاَّئِقُ عَدَداً اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ
دائمى است و قطع نگردد و خلائق شماره اش نتوانند خدایا ستایش خاص تو است که
اَنْ خَلَقْتَ فَسَوَّیْتَ وَقَدَّرْتَ وَ قَضَیْتَ وَ اَمَتَّ وَ اَحْیَیْتَ وَ اَمْرَضْتَ وَ
آفریدى و پرداختى و اندازه کردى و گذراندى و میراندى و زنده کردى ، بیمار کردى و
شَفَیْتَ وَ عافَیْتَ وَ اَبْلَیْتَ وَ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَیْتَ وَ عَلَى الْمُلْکِ
شفا دادى ، تندرست کردى و گرفتار ساختى و بر عرش استیلا یافتى و بر ملک وجود
احْتَوَیْتَ اَدْعُوکَ دُعاَّءَ مَنْ ضَعُفَتْ وَسیلَتُهُ وَ انْقَطَعَتْ حیلَتُهُ وَ
احاطه دارى مى خوانمت خواندن آنکس که وسیله اش ضعیف و راه چاره اش قطع شده
اقْتَرَبَ اَجَلُهُ وَ تَدانى فِى الدُّنْیا اَمَلُهُ وَ اشْتَدَّتْ اِلى رَحْمَتِکَ فاقَتُهُ وَ
و مرگش نزدیک گشته و آرزویش در دنیا اندک شده و سخت نیازمند رحمتت گردیده و
عَظُمَتْ لِتَفْریطِهِ حَسْرَتُهُ وَ کَثُرَتْ زَلَّتُهُ وَ عَثْرَتُهُ وَخَلُصَتْ لِوَجْهِکَ
افسوسش در کوتاهى و تقصیر خود بزرگ گشته و لغزش و خطایش بسیار شده و
تَوْبَتُهُ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیّینَ وَ عَلىَّ اَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبینَ
توبه اش بدرگاه تو خالص گردیده پس درود فرست بر محمد خاتم پیمبران و بر خاندان پاک
الطّاهِرینَ وَ ارْزُقْنى شَفاعَةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ لا
پاکیزه اش و شفاعت محمد صلى الله علیه و آله و سلم را
تَحْرِمْنى صُحْبَتَهُ اِنَّکَ اَنْتَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ اَللّهُمَّ اقْضِ لى فِى
را روزى من گردان و از همنشینى او محرومم مکن که تو ارحم الراحمین هستى خدایا در روز
الاْرْبَعاَّءِ اَرْبَعاً اِجْعَلْ قُوَّتى فى طاعَتِکَ وَ نَشاطى فى عِبادَتِکَ وَ
چهارشنبه چهار حاجت مرا برآور: نیرویم را در طاعت خویش قرار ده و نشاط و شادمانیم را در عبادتت و
رَغْبَتى فى ثَوابِکَ وَزُهْدى فیما یُوجِبُ لى اَلیمَ عِقابِکَ اِنَّکَ لَطیفٌ لِما تَشاَّءُ
رغبت و میلم را در پاداش نیکت و پارساییم را در آنچه موجب عذاب دردناک براى من گردد که همانا تو نسبت به هرچه بخواهى مدارا کنى